رمان روزای بارونی(فصل اخر)
رمان روزای بارونی(فصل پنجم)
رمان روزای بارونی(فصل چهارم)
رمان روزای بارونی(فصل سوم)
در مورد شخصیت ها قضاوت به عهده خودتون
![2 22](http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-22-.gif)
خلاصه:
رمانی مختلط از آرتان و ترسا ، نیما و طرلان ( قرار نبود 2 ) توسکا و آرشاویر ، احسان و طناز ( توسکا 2 ) آراد و ویولت ( جدال پر تمنا 2 ) ... همه شخصیت ها با هم روزای بارونی رو می سازن ...
روزای بارونی ... روزایی که برای هر کسی که ذره ای احساس داشته باشه همراه با لذته ... گاهی می تونه برای همون افراد سرشار از درد باشه ... درد نبودن کسی که یه روزی بوده ... یا درد تنهایی و نبودن هیچکس! روزایی که هر کسی توی هر ادبیاتی ازش به عنوان غم استفاده می کنه و تنهایی ... همه می گن ابرا کنار می رن و خورشید یه روز در می یاد ... شاید باید به این رمان هم همینطور نگاه کرد ...
روزای بارونی ... بازی سرنوشته ... امتحان پس دادن بنده هاست ... خدا عاشقا رو دوست داره و گاهی تصمیم می گیره ببینه چند مرده حلاجن ... وقتی قراره عاشقا ترفیع بگیرن باید از یه امتحان سخت عبور کنن ... یا اونقدر عاشقن که از این امتحان سر بلند می یان بیرون و می رن مرحله بعد ... یعنی عاشق تر می شن ... و پیش خدا عزیز تر ... یا اینکه ... سقوط می کنن! عشق رو رها می کنن و تنهایی رو انتخاب می کنن ... اون مجازاتیه که خدا براشون در نظر گرفته ... این رمان می خواد به همه عاشقا بگه ، صبور باشین ، طاقت داشته باشین ، به هم فرصت بدین ، با هم باشین! اینجوری از اون امتحان سر بلند بیرون می یاین ... وگرنه سزاتون سقوطه!
رمان توسکا(فصل اخر)
![](http://dl2.98ia.com/Pic/Tooska.jpg)
رمان توسکا(فصل هفدهم)
![](http://dl2.98ia.com/Pic/Tooska.jpg)
رمان توسکا(فصل پانزدهم)
![](http://dl2.98ia.com/Pic/Tooska.jpg)
رمان توسکا(فصل سینزدهم)
![](http://dl2.98ia.com/Pic/Tooska.jpg)
رمان توسکا(فصل یازدهم)
![](http://dl2.98ia.com/Pic/Tooska.jpg)
رمان توسکا(فصل دهم)
![](http://dl2.98ia.com/Pic/Tooska.jpg)
رمان توسکا(فصل هشتم)
![](http://dl2.98ia.com/Pic/Tooska.jpg)
رمان توسکا(فصل پنجم)
![](http://dl2.98ia.com/Pic/Tooska.jpg)
رمان توسکا(فصل چهارم)
![](http://dl2.98ia.com/Pic/Tooska.jpg)
رمان توسکا(فصل سوم)
![](http://dl2.98ia.com/Pic/Tooska.jpg)
رمان توسکا(فصل دوم)
![](http://dl2.98ia.com/Pic/Tooska.jpg)
رمان وحشی امادلبر(فصل اول)
رمانی بسیار بسیار زیبا و خواندنی از دستش ندید!!!
ژ
خلاصه ی رمان:
اگر خاندانم نفرین شده...اگر انگشت نمای خاص و عام شدیم...اگر پدرم زنا کار بوده...اگر مادرم خیانتکار بوده....اگر برادرم از دوری یار در خیابان ها نفس های آخرش را کشید...غمی نیست...اندوهی نیست...زجری نیست...دردی نیست...اما...
خواهرم را ...پاره ی تنم را...تنها دلیل زندگیم را...وجودم را...نابودش کرد...پر پرش کرد..دلش را شکست و او را گرفتش....از من...از منی که جنسم از سنگ است...از منی که بی احساس تر از آهنم...از منی که سنگدل تر از شیطانم...
آتشم زد...آتشش میزنم....نابودم کرد...نابودش میکنم...جگرم را خون کرد...جگرش را خون میکنم...پست فطرت امیدم را گرفت ...کمرش را خم میکنم....
قلبم را تکه تکه کرد...بند بند وجودم را لرزاند...زمینم زد...بی انصاف..زندگیم را جهنم کرد...پس چرا من نکنم!!
لعنت ...لعنت به تو که چشمانم را از نفرت.. خون کردی...لعنت به تو که خوی وحشی ام را برگرداندی...
من شینا...فرزند ارشد خاندان سلطنتی و بزرگ جهانگیر.. قسم میخورم به اجدادم... روزی بر زمینت خواهم زد...
تیر من رها میشود...تیری که روزی جگرت را خون میکند...و به جایی نخواهد نشست جز....
قلبـــــــــــــت....
نویسنده:مهلاعلی راد
رمان من یه پسرم!؟(فصل پایانی)
رمان من یه پسرم!؟ (فصل هفتم)
رمان من یه پسرم!؟ (فصل پنجم)
تعداد صفحات : 5